شنبه میرم تهران وزارت بهداشت که طرحمو بپرسم.واقعا نگرانم. نکنه نشه؟
به بابا گفته بودم که این کار رو نمیکنم ولی همه امیدم روی همین موضوعه... انگیزه دارم، علاقه دارم و تنها مانع من همین تعهد لعنتی به کشوره.
شنبه میرم تهران وزارت بهداشت که طرحمو بپرسم.واقعا نگرانم. نکنه نشه؟
به بابا گفته بودم که این کار رو نمیکنم ولی همه امیدم روی همین موضوعه... انگیزه دارم، علاقه دارم و تنها مانع من همین تعهد لعنتی به کشوره.
میخوام یه عالمه کار رو به صورت هم زمان با هم انجام بدم و نمیشه. میخوام هم درست درس بخونم، هم پیش دوستام باشم و خوش بگذرونم، هم ورزش کنم هم همه چی و نمیرسم واقعا. باید با خواب ظهر که بیشتر حکم خواب شبانه رو داره برام خداحافظی کنم.
اینو دائما فراموش میکنم ولی درس خوندن منو خوشحال میکنه، نوت های انگلیسیمو که میبینم اصلا یه حس خوبی بهم دست میده:)) واقعا امیدوارم تلاشام به جایی برسه.
باید برم تهران وضعیت اینکه میتونم برم طرح یا نه رو کاملا مشخص کنم.
+من تو دوران دانشجوییم چیکار کردم؟ هیچی؟ داره تموم میشه و راضی نیستم ازش.