دوستش دارم. واقعا دوستش دارم. اگه نزارم ترس هام بخاطر احتمال جدی شدن این رابطه زیادی بزرگ کنن یه چیزایی رو واقعا میتونم درونم محبتی که نسبت بهش دارمو حس کنم...

واقعا مسیر عجیبی رو اومدم تا به اینجا رسیدم. توی یک هفته گذشته خیلی بالا پایین داشتیم ولی at the end of the day بعد از  همه بحث ها و ... که وجود داشته حالم خوبه و میدونم که دارمش، این حسی که دارم بینهایت برام ارزشمنده.

نمیدونم چقدر وقتی قراره برگشتم از کاشان از طرف خانواده ام تحت فشار قرار بگیرم، نمیدونم قراره مشاوره ها چجوری پیش بره و یه عالمه نمیدونم دیگه، ولی تصمیم گرفتم از چیزی ک الان دارم لذت ببرم فعلا. ذهنم رو درگیر آینده ای که کاری براش از دستم بر نمیاد نکنم.