ادمی که دوستش دارم و اینجا نوشته بودم در موردش بهم پیشنهاد داد و باهاش رفتم دیت. واقعا واقعا اتفاقایی که افتاد برای خیلی قشنگ و رویایی طور بود ولی متاسفانه جفتمون خیلی آدم های منطقی هستیم و خودمونو یهو پرت نکردیم تو رابطه، با وجود اینکه من واااااااااااقعا میخوام. اما ترس از بعدش جلومو میگیره که از یه حدی جلوتر نرم. بدترین تایمینگ ممکن واقعا اگه حد اقل یکسال زودتر بود همه چیز قشنگ تر بود برام:))

و به طور کااااملا غیر منتظره ای یکی دیگه از آدم های مورد علاقه ام هم داره سعی میکنه باهام ارتباط برقرار کنه. زندگیم شبیه فیلما سده انگار که هیییییچ اتفاقی نمیافته و یهویی همه چیز باهم اتفاق میفته و این واقعا ناراحتم میکنه. نمیدونم از کودومش باید چیکار کنم و با اینکه من واقعا هیچ تقصیری ندارم ولی گاهی حس عذاب وجدان منو در خودش میبلعه.

فعلا تمام تلاشم اینه که تا وقتی کاری از دستم برنمیاد از شرایطم لذت ببرم💙